کد مطلب:150244 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:137

کربلا، خالص ترین و پایدارترین جبهه حق
بسم الله الرحمن الرحیم

«السلام علیك یا اباعبدالله، و علی الارواح التی حلت بفنائك، علیك منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار، و لا جعله الله اخر العهد منی لزیارتكم»

سلام بر حسین علیه السلام و روحهای پاكی كه در آستانه مقام آن حضرت فرودآمدند و سر بر آن آستان ساییدند و ما با اعلام وفاداری - از طریق سلامی كه می دهیم - خود را زنده نگه می داریم و این وفاداری ما نسبت به كربلاسازها، تا آخر غذای جان ما خواهد بود. لذاست كه تقاضا می كنیم «و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتكم» یعنی خداوند این ارتباط ما با شما را همواره مستدام بدارد. تا دینداری ما مستدام باشد.

آنچه در این جلسه لازم است به آن توجه شود این است كه دین یك ظهوری دارد و در هر عرصه از تاریخ چهره ای از خود را می نمایاند و چون اسلام دین آخرالزمان است ظلمت آخرالزمانی كه سخت ترین ظلمت ها است، به این دین حلمه می كند و برای این كه دینی كه حیات انسانها در آخرالزمان است نیز بتواند انسانها را به یك معنویت و محتوای نهایی برساند و این معنویت و محتوا همواره برای دینداران بماند، پس از تحقق اصل دین، شور حسینی نیاز است. این جاست كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «حسین منی و انا من حسین» یعنی این ها از هم جدا نیستند. نبوت محمدی صلی الله علیه و آله و حكمت حسینی علیه السلام،


دینداری را پرشور و شعف و پایدار می كنند. به همین جهت در جلسات قبل گذشت حضرت اباعبدالله علیه السلام تمام تلاش خود را كردند تا مأموریتی را كه به عهده شان بود خوب انجام دهند. یعنی هنر آن است كه در زمان ظلمت طاغوت، راه دینداری را برای خود و راه پیروزی دین را در مقابل حیله دشمن بنمایاند و حضرت اباعبدالله علیه السلام چنین هنری داشتند و دین آخرالزماذن بدون شور حسینی در مقابل ظلمت آخرالزمان تاب و پایداری نمی آورد.

این روشن است كه هیچ وقت انسان نباید در راه دینداری در یك زمان و مرحله متوقف شود و فكر كند دینداری بس است، اما اینكه چگونه در زمان ها و مراحل مختلف باید ایمان داری كرد مسئله بسیار مهمی است.

شما اگر با دقت به روان انسانهای این نسل نگاه كنید - بخصوص در 500 ساله اخیر - می بینید همیشه این سئوال مطرح بوده كه آیا دین را بپذیریم یا نپذیریم؟ و اگر دین را پذیرفتیم، چقدر از آن را بپذیریم؟ و اگر بناست همه دین را بپذیریم چگونه همه را آن را بپذیریم؟ علت این سؤال ها افكاری است كه در مقابل این نسل به صحنه آمده و این افكار می گوید دوره دینداری گذشته است. این جمله فقط یك جمله عادی و سطحی نیست، بلكه فرهنگی است كه همه جوانب روحی این نسل را اشغال كرده است. اگر بسیاری از سؤال ها و حركات و افكار را ریشه یابی كنید می بینید به جهت آن است كه بشریتی به - وجود آمده است كه می خواهد دیندار شود ولی در دینداری مسئله دار شده است. این جاست كه راه مقابله با طاغوب در زمان حاضر به گونه ای است كه انسان، هم باید بتواند به خود ترس راه ندهد، هم دینداری را طوری بشناسد كه آن را معنی خود بداند. یعنی متوجه باشد اگر از دین دست برداشت از ماندن با معنی دست برداشته، و اصل ماندن خود را بی معنی كرده است. چرا كه قرن، قرن تهدید معنای انسانیت است، زندگی مادی انسان مورد تهدید نیست، رفاه او


مورد تهدید نیست، بلكه محتوا و معنی او در تهدید است.

حال ببینید چرا امام حسین علیه السلام با آن حساسیت تلاش دارند یك صحنه ای با خلوص محض - به وسعت همه ی خلوص - در كربلا بیارایند. اگر در این صحنه یك ذره عدم خلوص راه داشت كربلا واقع نمی شد. می دانید كه در بحرانی ترین شرایط خطر، یاران حضرت از یكدیگر سبقت می گرفتند. البته در جلسه اول اشاره كردیم كه نمی خواهیم كربلا را نقل كنیم. فرض ما این است كه شما وقایع كربلا را خوب می دانید، و حالا می خواهیم به مدد خود حضرت اباعبدالله بیشتر بفهمیم.

مسلم است كه كربلا نه تنها خالص ترین جبهه تاریخ بلكه خلوص محض است. هیچ جبهه ای از نظر خلوص نه در صحنه جنگ بدر، نه در جنگ احد، نه در طول تاریخ، به خلوص جبهه عاشورا نمی رسید و روایات ما نیز بر این مطلب تأكید دارد. [1] . تمام احتیاطهای اباعبدالله علیه السلام برای آن بود كه صحنه ای به وسعت تاریخ و به عمق انسانیت برای همه انسانها بنا كنند تا هر كس به اندازه همت خود از آن بهره بگیرد، و هر انسانی وقتی به كربلا نظر می كند بی بهره نباشد، و هر كس مطلوب و گمشده حقیقی خود را در آنجا بیابد.

وقتی دقت كنید می بینید در آن صحنه نه آنچنان بی احتیاطی به معنای بی باكی است و نه ترس به معنای تغییر مواضع. اگر كربلا را تلاش و مبارزه یك عده آدم نترس جسور و بی باك كه از هیچ چیز نمی ترسند و دشمن شان را لجن مال می كنند و هیچ احتیاط و قیدی هم ندارند، معنا كردید، این كربلا نیست. اگر كربلا را یك عده آدم هایی كه نگران عطش، و اسارت بچه هایشان - كه نگران خطر برای خودشان هستند - معنی كردید این هم كربلا نیست، پس كربلا كدام


است؟ كربلا نه ترس است و نه بی باكی. فهمیدن چنین كربلایی بسیار سخت و دشواراست.

وقتی حضرت علیه السلام با حر و لشگرش روبرو شدند، زهیر به حضرت عرض كرد: آنها تشنه و گرسنه و خسته اند اجازه دهید همین حالا با آنها درگیر شویم و آنها را بكشیم. حضرت به جای چنین كاری آب و غذایشان هم دادند. بعد به حر گفتند: مرا مردم كوفه خواسته اند، آمده ام تا به كمك آنها جلوی بدعت ها را بگیریم. حر می گوید: من مأموریت دارم كه شما را این جا نگه دارم. حضرت می فرمایند: اگر می خواهید، من برمی گردم. حال سؤال اینجاست كه معنای این برگشتن چیست؟ آیا یعنی حضرت می خواهند بفرمایند از تمام حرف و مقصدم برمی گردم؟ یا این یك نوع برگشتن خاص است؟ كسی كه فرهنگ نهضت كربلا را بشناسد معنای این برگشتن و این جملات را درست می فهمد.


[1] رجوع شود به كتاب خصائص الحسينيه از مرحوك شيخ جعفر شوشتري.